کودکی سخت واسه هممون معنی ناخوشایندی داره.
بیشتر روانشاسان فقط به ابعاد منفی این مسأله توجه می کنن، مثل آسیبای روانی، کمبود اعتماد به نفس و همینطور بسیاری چیزای ناخوشایند دیگه. با این حال، گروهی از محققان عزمشونو جزم کردن به این مسأله از زاویه دیگری نگاه کنن و نتیجه تحقیق اونا نشون داد آدمایی که کودکی سختی داشتن، در مقایسه با کسایی که در شرایط خوبی پرورش پیدا کردن، در دوران بزرگسالی از نقاط قوت زیادی بهره مند هستن. در ادامه به ویژگیای مثبت شخصیتی کسایی می پردازیم که کودکی سختی داشتن.

۱- مهارتای هنری

هممون داستان آدمایی رو شنیده ایم که کودکی سختی داشتن و به لطف هنرهایشان تونستن به معروفیت برسن. محققان عزمشونو جزم کردن به رابطه میون این دو مسأله پی ببرن. اونا بعد از بررسی ۲۳۴ نفر از مشاغل جور واجور هنری از جمله موزیسینا، رقصندها، بازیگرها، طراحان و خوانندها، اونا رو براساس اندازه سختی دوران کودکی به سه گروه تقسیم کردن. افراد گروه سوم که کودکی بسیار سختی داشتن، بیشتر مستعد استرس و احساس شرم بودن. اما در عین حال، این افراد می تونستن خود رو تموم و کمال وقف هنر کنن و در فکرا خلاقانه خود غوطه ور شن. هنر به اونا این توانایی رو می داد که زندگی بهتری واسه خود بسازن.

تخیل قوی می تونه به ما کمک کنه به چیزایی فکر کنیم که بقیه قادر به تصور کردن شون نیستن. بعضی روانشناسان فکر می کنن رابطه با کسایی که هیچ تجربه منفی ای در زندگی خود نداشتن چیز با ارزشی به ما یاد نمی ده.

۲- انتخاب یه «روش هدف دار سریع»

به گفته محققان کسایی که در کودکی شرایط سختی رو تجربه کردن، در زندگی بیشتر به روش «روش هدف دار سریع» عمل میکنن، یعنی امتیازات و سودهای فوری ای رو انتخاب می کنن که الان براشون در دسترسه و حتی به اون فکر نمی کنن که کمی انتظار سود بیشتری براشون داره.

«آزمایش مارشمالوی استنفورد» این مسأله رو ثابت می کنه.
در این آزمایش، یه عدد مارشمالو رو جلوی یه کودک می ذارن و به اون می گن اگه ۱۵ دقیقه صبر کنه و اونو نخورد، مارشمالوی دیگری هم به اون میدن، اما اگه همین حالا اونو بخوره، دیگه به اون چیزی نمی دن. کودک نرمالی که در شرایط باثبات و مناسبی پرورش پیدا کرده، صبر می کنه چون این کار رو تصمیم منطقی ای می دونه. اما از دید کودکی که در شرایط غیر قابل پیش بینی ای پرورش پیدا کرده، خوردن فوری مارشمالو انتخاب بهتریه چون ممکنه تصمیم بزرگترها عوض شه یا کس دیگه ای مارشمالو رو بخوره، و یا اتفاقات فیر قابل پیش بینی و ناخوشایند دیگری بیفته. هر دوی این کودکان درست فکر می کنن.

«روش هدف دار سریع» بیشتر باعث می شه نوجوانا رابطه با جنس مخالف رو از سنین پایین تر شروع کنن، اونا معمولا زودتر بچه دار می شن و بیشتر از کودکان خونواده های پولدار نگران آینده خود هستن. در بیشتر مواقع این «روش هدف دار سریع» به اونا کمک می کنه سردرگم نشن و خود رو از سختی نجات بدن.

۳- سازگاری زیاد

کودکی که در شرایط سختی پرورش پیدا می کنه، از نظر روانی این توانایی رو پیدا می کنه که خود رو به سرعت با اضطراب موافق کنه.
اینجور فردی می تونه خود رو خیلی راحت با تغییرات مطابقت دهد و راه حلی واسه مشکلات پیدا کنه.
این ادما از انعطاف پذیری شناختی بهره مند هستن، یعنی توانایی تفکیک مسائل مهم از غیر مهم و هم اینکه تمرکز تنها و تنها روی مسائل مهم.

روانشناسان فکر می کنن کسایی که در شرایط غیر قابل پیش بینی رشد پیدا کردن، از توانایی تفکر تداعی گرا بهره مند هستن، یعنی می تونن خیلی راحت رابطه بین مسائل و اتفاقات جور واجور رو ببینن و همیشه ابعاد مختلفی از وقایع رو در نظر داشته باشن.

مثلا، به دو نفر دستورالعمل اشتباهی از چگونگی انجام یه بازی کامپیوتری رو دادن. نفر اول که در شرایط خوبی پرورش پیدا کرده بود امتحان کردن همون دستورالعمل رو ادامه داد و بیشتر و بیشتر سردرگم شد چون اون این طرز فکر رو پیدا کرده بود که قوانین همیشه درست هستن. اما نفر دوم که در شرایط بی ثباتی رشد پیدا کرده بود، از خطر کردن هول و هراسی ندارن و تلاش می کرد راه حل دیگری پیدا کنه.
اینجور آدمایی می دونن که قوانین می تونن طبق موقعیت تغییر کنن.

۴- تشخیص فوری خطر

نورپینفرین هورمونیه که به ما کمک می کنه خطر رو تشخیص بدیم. وقتی با چیز غیر منتظره یا ترسناکی مواجه میشیم این هورمون در بدن ما تولید می شه.
طبق تحقیقات، دوز متوسطی از هورمون نوپینفرین تاثیر خوبی روی مغز داره، طوری که حافظه رو تقویت می کنه و توانایی یادگیری رو زیاد می کنه.
کسایی که کودکی سختی داشتن می تونن خطر رو سریع تر از بقیه تشخیص بدن و فوراً شروع به پیدا کردن راهی واسه دوری از اون پیدا کنن.

پس، اندازه متوسطی از اضطراب (نه به مقدار زیاد) می تونه واسه بدن به درد بخور باشه. هم اینکه، تحقیقات نشون میده دختران نوجوون به لطف تجربه اضطراب زودتر بالغ می شن.
باحال اینکه این رابطه در پسرها دیده نشده.

۵- حافظه خوب و توانایی همدلی با بقیه

طبق تحقیقات، کودکانی که در شرایط سختی بزرگ شدن، از حافظه بهتری بهره مند هستن. حافظه این آدما به سرعت به روز می شه و اطلاعات به درد بخور قدیمی فراموش می شن و جای خود رو به اطلاعات به درد بخور جدید میدن.
با این حال، اینجور کودکانی بیشترً اتفاقات بد و کسایی که رفتار بدی با اونا داشتن رو به خاطر می سپرند. این مسأله به اونا کمک می کنه در آینده بتونن از خودشون مراقبت کنن.

هم اینکه، بیشتر کسایی که کودکی سختی رو تجربه کردن، همدلی زیادی دارن و می تونن احساسات و احساسات بقیه رو بخونن و بفهمن. این افراد روانشناسان خوبی می شن و می تونن اون چیزی که درون بقیه میگذره رو فقط با یه نگاه بفهمن.

چیجوری میشه با اتفاقات تلخ دوران کودکی کنار اومد؟

ما نمی تونیم گذشته خود رو تغییر بدیم اما می تونیم به اون از زاویه دیگری نگاه کنیم.
یکی از مشکلات آدمایی که کودکی سختی داشتن اینه که همیشه توقع دارن اتفاق بدی بیفته و باور ندارن که وضعیت بهتری هم می تونه وجود داشد. به جای اینکه واسه خودتون تأسف بخورین و آسیبای روحی دوران کودکی رو در شکست هاتون مقصر بدونین، بهتره تلاش کنین روی چیزای مثبتی تمرکز کنین.

این تمرین رو هم امتحان کنین. وقتی به ماجرای زندگی تون فکر می کنین در نگاه اول به نظر می رسه شما در اون نقش قربونی داشتین اما می تونین از زاویه دیگری هم به قصه زندگی تون نگاه کنین و دریابید که واقعا قهرمون این قصه بودین. پس می تونین بدون اینکه از تجربیات گذشته غافل شید، روی نیمه پر زندگی تون تمرکز کنین.

یکی دیگر از مطالب سایت :
چرا پیتزا تا این حد اعتیادآور است؟